شغل خوب باریستاطور
يكشنبه, ۲۳ دی ۱۳۹۷، ۱۰:۴۴ ق.ظ
من، یک آدم علاقهمند به قهوه هستم که از طرفی فعلا تصمیم دارم توی این حوزه فعال باشم و از طرف دیگه در حال حاضر امکانش رو دارم. کسی از آینده خبر نداره، ولی کسی هم راه فکرکردن به آینده رو مسدود نکرده. واسه همینم میتونم بگم که دوست دارم حالاحالاها توی این حوزه باقی بمونم. وقتی میگم دوستدارم توی این حوزه باقی بمونم تصویر چندسال بعد خودم درحالی که مدیر و مؤسس یک مجموعهکافهی زنجیرهای بزرگ و مشهور هستم توی ذهنم نمیاد. پس چی میاد؟ این پست در مورد یکی از جنبههای این تصویریه که توی ذهنم هست.
قبلا توی این پست گفته بودم که کارم توی یه کافه ایه که بخشی از یک مجموعهی پت شاپه. توی این مدت که این کار رو دارم، به صورت جستهگریخته یه جستوجوهایی در مورد کافههای پتفرندلی کردم. البته پت فرندلی فکرکنم واژهی دقیقی اینجا نباشه. تا جایی که میدونم، پتفرندلی اینه که شما میتونی با حیوان خونگی خودت بری توی اون کافهها بشینی. منظور من ولی یککمی بیشتر از اینهکه صرفا پت امکان حضور توی کافه داشته باشه. مثلا شما میتونی برای پتیکه داری چیزی سفارش بدی یا بذاری با بقیه پتها بازی کنه و... . شاید باید یه کلمهی دیگه بهجای پتفرندلی به کار ببرم. مثلا پتکافه. از اینجا به بعد از اینجور کافهها توی این پست با کلمهی پتکافه یاد میکنم.
خب. داشتم از جستوجوهایی که در مورد پتکافهها کردم میگفتم. بعضی از این کافهها-مثل جایی که من کار میکنم- یک بخشی از یه پتشاپ بودن. بعضیهاشون هم نه. فقط یه کافه بودن اما پتکافه هم بودن.
تصویر از پیج اینستاگرام کافه lacronetteria
توی همین گشتوگذارها یه چیز جالبی نظرم رو به خودش جلب کرد. یک ویژگی که میشه گفت توی این کافهها مشترکه. چه ویژگیای؟ اگه یادتون باشه، توی این پست که درمورد ماجراجوییهای بیپایانی صحبتکردم که میشه با اسپرسوماشینها داشت، گفتم میشه خیلی فراتر از منوی یه کافه پیش رفت. توی بیشتر این کافههایی هم که صحبتشون شد -حداقل بیشتر اونهایی که انقدری خوب هستن که من وقتی سرچ میکنم راحت پیداشون کنم- نوشیدنیها یا غذاهای خاص وترکیبهای جدید و بدیع، خیلی بیشتر از کافههای دیگه یافت میشن. انگار اون کافه برای باریستاش شبیه یه کارگاه خلاقیت و نوآوری میشه.
بیتروت موکا یا به عبارتی «چغندرموکا» در پتکافه Little Black Pug (پاگ سیاه کوچولو) در استرالیا
طبیعیهم هست دیگه. خیلی چیزها دست به دست هم میدن که این کافهها اینشکلی بشن. بذارید «شمارهای» چندتا از این دلیلها رو که بهنظرم میرسه بشمرم:
۱. اینجورکافه ها معمولا مشتریهای ثابت دارن. آدم هایی که به خاطر پتشون به صورت مرتب (بعضا حتی هر روز) میان اونجا و خب دلشون چیزای جدید میخواد و اینجوری واسهی همچین ماجراجوییهایی تقاضا ایجاد میشه.
۲. زیاد پیش میاد که مشتریها، زمان زیادی رو توی مجموعه بگذرونن. اینطوری بین باریستا و مشتری تعامل بیشتری نسبت به کافههای معمولی شکل میگیره. این باعث میشه مشتری به چیزی که میخوره حساس تر بشه و دوستداشته باشه وارد بازیها و خموچم کار باریستا بشه.
۳. به طور خاص وقتی یه کافه توی یه مجموعهی پت شاپ باشه، فکر کنم خیلی روی سود کافه حساب باز نمیشه. کافه بیشتر یک قابلیته که مجموعه داره و هدف رفاه و رضایت مشتریهاس. برای همین، معمولا مشتری ها محدود میشن به مشتری های پتشاپ و این یعنی وقت آزاد بیشتر برای باریستا
حالا کافیه باریستاهم بخواد با خانوادهی اسپرسودرینکها صمیمیتر بشه تا بازی جذاب طعمها شروع بشه.
پست اینستاگرامی پتکافه Wags & Whiskers Canine در بریتانیا در مورد امکان سفارش لتههای غیر لبنی، یعنی لتههایی که بهجای شیر گاو، با شیرهای جایگزین مثل شیرسویا درست میشن.
این ویژگی که صحبتش شد. از اون ویژگیهای دوستداشتنی ایه که سرش پیداست و تهش معلوم نیست. خدا میدونه چقدر میشه توش پیش رفت. میشه توی موضوع عمیق شد. گشت و گشت و لذتهای نو پیدا کرد. این که ارزش افزودهای که آدم تولید میکنه از جنس پیدا کردن و معرفی کردن و چشیدن و چشوندن لذتهای جدید باشه، برای من واقعا جذابه.
من پتکافهها رو مثال زدم چون شغلم اینه. ولی این ویژگی که گفتم دیگه کجاها پیدا میشه؟ اینجور همجوار بودن با قهوهها و قهوهنوشها دیگه کجاها یافت میشن؟ البته سؤال رو دارم زیادی کلی میپرسم. واقعیت اینه که این ویژگی همه جا پیدا میشه. هرکسی هرچقدر که بخواد میتونه توی هر موضوعی که بخواد عمیق بشه. منتهی سؤالم درست ترش اینه که کدوم شرایط شغلی برای من علاقهمند به قهوه، شرایط شغلی مطلوبتریه؟ از این حیث که توش راحتتر و بیشتر بتونم توی قهوه عمیق بشم، لذت پیدا کنم، لذت ببرم و کاری کنم یه ملتی لذت ببرن.
از پیج اینستاگرامی کافه c.through در کرهی جنوبی. توی این کافه باریستا Leekangbin روی فنجونها(حاوی قهوهی کلدبرو و شیر) نقاشی میکشه(cream art). از داخل پیجش چیزای جالبی میتونید پیدا کنید. از دیدن زبان کره ای ناامید نشید. بگردید، زبان انگلیسی هم توی پیجشون هست.
چندماه پیش، موقعی که داشتم راجعبه این فکر میکردم که باریستا باشم یا نه، با یه دوستی در مورد شغل ایدهآلم صحبت میکردم. این که اگه بخوام باریستا باشم، دوست دارم کجا باریستا باشم یا چهجور باریستایی باشم. مثل یه فانتزی شروع کردم تصور کردن و توضیح دادن این که توی یه شرکت استارتاپی که همه عاشق قهون، تصمیم میگیرن یه باریستا استخدام کنن و بتونن هر موقع خواستن اونجا قهوه بخورن. منم میشم باریستاشون. مشتریهام فقط همون آدمها هستن. وارد ماجراجویی های من میشن و روحی که توی کار هست رو میبینن و دوستدارن که لذت هایی رو که ایجاد میکنم تجربه کنن. دارم از همون ویژگی که در موردش صحبت کردم میگم. حتما کافههایی که فقط به تعداد محدودی آدم عاشق قهوه سرویس میدن هم می تونن این ویژگی رو داشته باشن. شاید بیشتر از پت شاپها. شغلهای دیگه ای هم به فکرم میرسه که توشون بشه اینجوری بود.شاید مثلا قهوهفروشیهای کوچیکیکه توی شهرستانهای ایران زیادتر و زیادتر میشن. یا گروههایی که کارشون تولید محتوا برای فروشگاههای لوازم و مواد مربوط به قهوس( یه مثال خیلی بارزش که الان توی ذهنم اومد این کانال یوتیوبی خیلی حرفهای و کاردرسته که من خیلی از ویدئوهاشون رو بدون اینکه دلیل خاصی داشته باشه فقط واسهاین که لذت ببرم میبینم.) و صدالبته وبلاگ یا پادکستی که در مورد قهوه تولید محتوا میکنه و شرایطش طوریه که میشه بهش به عنوان یه شغل نگاه کرد.