وبلاگ خوب
پنجشنبه, ۲۹ آذر ۱۳۹۷، ۱۲:۲۲ ب.ظ
این پست، فکر کردن منه راجع به این که این وبلاگ چطوری باشه بهتره.
پیشنوشت: دارم به این فکر میکنم که صفتهایی مثل قشنگ/زشت، خوب/بد ... در کنار مطلق بودنشون یه اصالت دوستداشتنی دارن. شاید دلیلش اینه که وقتی هر پدیده ای رو برای خودمون ترجمه می کنیم که درک و حسش کنیم، این کلمات نزدیک ترین کلمات هستن به درک و حس ما. استعمال این صفات، لذتی شبیه لذت خوردن/نوشیدن خوراکیهای خالص و اورگانیکی مثل شیر، نان، پلو (بدون خورشت)، قهوهی سیاه یا چای سیاه رو برای من تداعی میکنه.
از شما چه پنهون که این اولین تلاشم هم نیست برای وبلاگ نویسی ولی شاید پایدارترین و غیر عجولانه ترین باشه(راستش حدود ۱۰ سال پیش هم به مدت دو سه سال یه وبلاگ فعال راجع به نجوم داشتم که اون رو کلا توی این بحث لحاظش نمیکنم. اون اساسا فاز دیگه ای داشت).
منظور من از عبارت «وبلاگ خوب» توی این نوشته، به طور مشخص وبلاگیه که به وجودش احساس نیاز میکنم و فکر میکنم باید توش مدام بنویسم که زندگیم درست باشه.
تصویر یک گلدان با خاک و امکانات مناسب برای حیات و رشد گیاه
در مورد وبلاگ خوب، سوال مهمی برام مطرحه که توی این پست دارم از خودم می پرسم. این که آیا درسته که پستهایی با موضوعات مختلف و با جنسها و فرمهای مختلف، محتوای یک وبلاگ رو تشکیل بده؟
یک وبلاگ خوب -این بستر دوست داشتنی که موجب رشد «وبلاگنویس خوب» میشه و ریشههای صاحبش رو در خودش جا میده-، ظرفیت کاشت چند تا بذر رو داره ؟ منظورم از بذر ها ابعاد گوناگون وجود یک انسانه. حالا این ابعاد میخواد علایق مختلف یک نفر باشه یا میخواد انواع نگاه هایی رو که اون فرد می تونه داشته باشه رو نمایندگی کنه.
وبلاگ خوب، اونطور که اون حس درست بودن رو به من بده، دو تا ویژگی باید داشته باشه، که این دو تا ویژگی ظاهرا با هم تناقض دارن:
۱. باید جایی برای ابراز وجود وبلاگنویس باشه. باید جایی باشه واسهی این که وبلاگنویس بتونه دنیاش رو بسازه. بتونه افکاری رو که میخواد ازش نگهداری و استفاده بشه یک جا ببره و رشدشون بده. بشناستشون، ازشون استفاده بگیره. پس ظاهرا باید دست وبلاگنویس خیلی باز باشه و تو وبلاگ نویسی واسه خودش آزادی قائل باشه و هر موقع، هر بذری که دلش خواست رو توی گلدونش بکاره.
۲. باید شکل و ساختار خاص خودش رو داشته باشه. باید یک هویتی پیدا بکنه که بتونه اون هویت رو رشد بده. این هویت موقعی شکل میگیره که بتونه شناسنامه داشته باشه. ویژگی داشته باشه، طرز نگاه داشته باشه. ظاهرا نباید بذاریم بازار که علفهای هرز توی گلدونمون رشد بکنن.
پس از طرفی باید جا برای خیلی چیزا داشته باشه و از طرفی نباید بازار مکاره بشه.
خب پس چه کنیم؟...
بیاید برگردیم به خط اول این پست.
گفتم پست هایی قراره از توی این وبلاگ حذف بشن. احتمالا همین پست هم حذف میشه. پست های قوی تر از این هم حذف میشن. قاعدتا نباید ناراحت بود. ناراحتی نداره. این وبلاگ قراره وبلاگ خوب باشه. این که چه شکلی باشه که موارد یک و دو توش با هم رعایت بشن هم حتما زمان میخواد. توی مورد دوم نوشتم که باید هویت پیدا بکنه. نه این که هویت رو با چسب نواری بچسبونیم بهش. ظاهرا یک چیز خیلی مهمی که یادگرفتنش هم خیلی شیرینه و هم خیلی لازم، اینه که بذر گلدونمون از چه جنسیه. چه ماهیتی داره که بتونه در اشکال و فرم های مختلف در بیاد، در عین حال هویت متقن و مشخص خودشو داشته باشه.اگه گفتین دقیقا همین الان کدوم بیت حافظ از ذهنم گذشت؟
«همتم بدرقهی راه کن ای طایر قدس که دراز است ره مقصد و من نوسفرم»